English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (2171 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
apple macintosh U acintosh
Apple Macintosh computer U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
macintosh U پارچه بارانی
macintosh plus U مکینتاش پلاس
macintosh ii U مکینتاش دو
macintosh U یک سیستم ریزکامپیوتری مشهور که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است مکینتاش
macintosh U پالتوی بارانی
apple ii U اپل دو
apple U مردمک چشم
apple U چیز عزیزو پربها
apple سیب
apple U سیب دادن
apple U میوهء سیب دادن
apple U نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple U یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
Adam's apple U سیب آدم
thorn apple U تاتوره خاردار
the pulp of an apple U گوشت سیب
the pulp of an apple U مغز سیب
Adam's apple U جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
sugar apple سیب دارچینی
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
shaped like an apple U بشکل سیب
pine apple U قشطه بمب
pine apple U عین الناس
pine apple U اناناس
sugar apple سفرجل هندی
toffee apple U سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
To turn (apple)to someone. U به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
a crunchy apple U سیبی برشته و ترد
sugar-apple U سیتافال هندی
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
eating apple U سیب خوردنی
candy apple U سیب با ژلاتین پوشیده شده
to peel an apple U پوست سیبی را گرفتن
apple juice U آب سیب
apple pie U پای سیب
polish the apple <idiom> U خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
the apple of one's eye <idiom> U نور چشم
the apple of one's eye <idiom> سوگلی بودن
the apple of one's eye <idiom> U عزیز دردانه
love apple U گوجه فرنگی
apple of the eye U چیز پریها
apple core U تخمدان سیب
apple of the eye U محبوب نوردیده
adams apple U بر امدگی گلو
apple of the eye U مردمک چشم
adams apple U جوزک
Apple Mac U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Key U کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
adams apple U سیب حضرت ادم
apple jack U عرق سیب
apple computer U کامپیوتر اپل
apple pascal U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple peel U پوست سیب
crab apple U سیب صحرایی
gall apple U مازو
flat apple U گوی بولینگ خارج از بازی
fir apple U جوزصنوبر
fir apple U چلغوزه
egg apple U بادنجان
apple works U اپل ورکس
apple tree U درخت سیب
apple talk U اپل تاک
apple share U اپل شر
oak apple U مازو
Apple Computer Corporation U Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
The apple does not fall far from the tree. <proverb> U درست شبیه پدر.
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
Put the apple in the juicer. U سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
To pick an apple off the tree. U سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
apple desktop bus U باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
dutch apple pie U پای سیب هلندی
To eat an apple with the skin. U سیب را با پوست خوردن
Apple filing protocol U روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
Apple Computer Corporation U شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
apple ring fender U دفرای حلقوی
Apple file exchange U برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
apple desktop bus U گذر رومیزی اپل
oak apple or gall U مازو
Shipshape . In apple pie order. U مرتب ومنظم
section of a pome fruit: apple U قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
The rotten apple injures its neigbours. <proverb> U یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
toffie apple [British English] U سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
A rotten apple in jures its companions. <proverb> U یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history Forum search
2New Format
3reza afshar
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1من میخواهم بگویم پایت را خم نکن
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com